پس از ماجرای «لشکرکشی لطفعلیخان زند به کرمان» حاج ابراهیم کلانتر در رسیدن لطفعلیخان به حکومت شیراز نقش مؤثری داشت و در تمام ماجراهایی که اتفاق افتاد، دست داشت. حاج ابراهیم کلانتر فرزند حاج هاشم، امین صلح شیراز بود. وی به جعفرخان زند خدمات بسیار کرده بود، هنگامی که جعفرخان زند از اصفهان فرار کرد به او کمک نمود تا شیراز را بدست آورد. جعفرخان زند هم به پاداش این خدمت به او شغل کلانتری فارس را اعطا نمود. حاج ابراهیم کلانتر پس از کشته شدن جعفرخان زند اهالی شیراز را به طرف لطفعلیخان زند جلب کرد و به این خاطر نامبرده خود را مدیون او میدانست. به علت توجه و مرحمت لطفعلیخان زند، نفوذ ابراهیم کلانتر افزایش پیدا کرد و او به دومین شخص مملکت بعد از لطفعلیخان تبدیل شد. لطفعلیخان زند نیز اطمینان داشت که به واسطۀ لطفی که به حاج ابراهیم کلانتر کرده، وفاداری و پشتیبانی همیشگی او را بدست آورده است. [archives]قبل از اینکه لطفعلیخان به سلطنت برسد در بین مردم به شرافت، مهربانی، سخاوت و جوانمردی معروف بود و این خصائل و صفات با مهارت کم نظیر او در پیشوانی و سربازیش دست به دست داده و باعث شده بود که همه او را دوست بدارند. اما وقتی که به سلطنت رسید خوی آمرانه و غیرقابل تحملی پیدا کرد. در روزهائئی که در کرمان بود در غیاب حاجی ابراهیم تهمتهای زیادی به او زد ولی این مرد بسیار زیرک و سیاستمدار بود بطوریکه ملکم خان نوشته است قضیهای که باعث شد حاجی ابراهیم خان از ادامۀ خدمت به لطفعلیخان خودداری کند این بود که: جمعی از مردمی را که گمان میرفت در قتل جعفرخان اتفاق داشته لطفعلی خان به شفاعت حاجی ابراهیم از جرم ایشان گذشته بود از آن جمله میرزا مهدی نام شخصی بود که در ایام جعفرخان منصب لشکرنویسی داشت و وقتی معلوم شد که مبلغی از مال دیوان را مال خود دانسته است به حکم پادشاه گوشش را بریده و پردۀ احترامش را دریده از عمل معزول و به حال خود مشغولش ساختند. در روزی که سر جعفرخان را بریده و از دیوار ارگ به زیر انداختند مردم فضیحتها بر سر آن سر آوردند و از آن جمله در افواه بود که میرزا مهدی به انتقام دو گوش آن را قطع نمود. اما خود میرزا مهدی همیشه از آن عمل انکار داشتی و حاجی ابراهیم چون او را بیگناه میدانست در نزد لطفعلیخان شفاعت کرده، لطفعلیخان گفت اگر هم این تهمت حقیقت داشته باشد، به رعایت خاطر حاجی ابراهیم از وی گذشتم. چند ماه بعد از این لطفعلیخان امرای دربار را خلعت داده از آن مله میرزا مهدی را نیز با دیگران شامل ساخت. این خبر به مادر لطفعلیخان رسیده و به طلب او فرستاده، او را بر این توبیخ و سرزنش کرد و گفت همین کفایت نیست که قاتلان پدر را بخشیدی که حال بر حرامزادهای که بعد از کشتن وی این عمل شنیع با وی کرده، اینگونه سلوک میکنی؟! لطفعلیخان را از این تفریع عرق حمیت به جوش آمده از نزد مادر بازگست و به طلب میرزا مهدی فرستاده، منقلول است که چون میرزا مهدی حاظر شد. لطفعلیخان از او پرسید که اگر کسی با پادشاه و ولی نعمت خود بد کند سزای چنین شخصی چیست؟ گفت: چنین کس را باید زندهزنده سوزانید. خبر بر حاجی ابراهیم فرستاند اما او وقتی رسید که کار از کار گذشته بود. حاجی ابراهیم این کیفیت را به مؤلف اوراق هو به هو نقل کرد و سوگند یاد کرد که شخص مزبور را از این تهمت بری میدانست، و همچنین گفت: از همان روز که این قضیه اتفاق افتاد دیگر اعتمادم از لطفعلیخان قطع شد. بالجمله عدم وثوق پادشاه و وزیر بر همگان ظاهر گشت، اما لطفعلیخان جرأت بر افنا و هلاک حاجی ابراهیم نمیکرد. زیرا به علاوه رسوخی که در مزاج اهالی شیراز داشت حکام بلاد و امرای قبایل و ایلات با وی از در مصافات و موالات بودند و معظم افواج پیاده نیز در تحت حکم برادران وی بود و چون از کردار و حرکات لطفعلیخان ظاهر بود که منتظر فرصت است و حاجی ابراهیم را به قول خود از وی جز مرگ امید نماند به برانداختن بنیاد حکومت وی جازم شد. دستهبندی شده در: channel Tagged: حاج ابراهیم کلانتر via WordPress https://ehsanchhry.wordpress.com/2017/05/23/5/ Comments are closed.
|
سئوehsaider.ir Archives
March 2020
|