امروز توی مسیر برگشت به خونه، همکلام یه سرباز سپاهی شدم که چیزای جالبی تعریف میکرد مثلا تفاوتی که براشون بین دو دستهٔ بومی و غیربومی قائل بودن توی دورهٔ آموزشی تفاوت نوبتهای پست بین دیپلمهها و لیسانسهها برنامهریزی اونا واسه ترتیب قد (میگفت بر اساس اطلاعاتی که از قبل فراگیرا ارائه دادن، ترتیب سازمانی رژه بهشون دادن. منو یاد ترتیب رژه مسخرهٔ غیرقابل تحمل هرروزمون انداخت) وقتی رسیدم شهرمون، خیلی سخت از ماشین پیاده شدم ساق پاهام جواب نمیده ۵۶ روز از خدمتم گذشته و همه چی روز به روز سختتر جلوه میکنه روزایی که هیچ توقعی ازمون نداشتن دیگه سپری شده اما حالا ارشد سربازای آموزشی هستیم و همه چی فرق کرده (پاسداری برامون گذاشتن، کمکمربی جدید، پرسش و پاسخ و …) کمکمربی جدید کسی ازش حساب نمیبره متوسل به تنبیه شده وقتی از کلاس برگشتیم سمت آسایشگاه، توی راه گفت پامرغی برین. احساس درد خیلی زیادی توی عضلات دیرانقباضشوندهٔ ساق پام داشتم همون روز بعد از صبحگاه گفت بشینپاشو برین، دیگه لغو دستور کردم و برخلاف بقیه بچهها بشینپاشو نرفتم و اونم اسممو یادداشت کرد که تحویل فرمانده گروهانمون بده متأسفم برای خودم شدم بردهٔ یه مُشت سرباز بیارزش (ارشد، دژبان و کمکمربی) via WordPress https://ehsanchhry.wordpress.com/2018/02/01/%d8%b1%d9%88%d8%b2%d8%a7%db%8c-%d8%b3%da%af%db%8c/ Comments are closed.
|
سئوehsaider.ir Archives
March 2020
|